اشک تو چشمان با محبت بابایی
حدود 2 هفته ای میشه واسه اینکه به اتاقت عادت کنی جگر گوشه ام م شما و من تو اتاق شما میخوابیم و بابایی تنها تو اتاق خواب!!!!!!!!!! خلاصه دیشب شام خوردی بازی کردی بعد آلارم خوابت روشن شد و مراسم بغل کردن پتو و کشتی گرفتن با پتو البته همون پتوی مخصوصت بالاخره رفتیم اتاقت و شیرت دادم و علائم خواب بعد یهو بیدار شدی و خندیدی منم هر چی خودم و زدم خواب که مثلا تلقین بشه بخوابی خودت و پرت می کردی رو من بعد رفتی سمت در خلاصه منم بابایی رو صداش کردم و اومد دید می خندی گفت هر وقت شیر میخوره دوپینگ میکنه خلاصه رفتیم تو حال پذیرایی کمی بازی کردی و کنار میز وسط وایستاده بودی یهو دستهات و ول کردی شروع کردی به را رفتن به سمت تلویزیون ... قلبم داشت وایمیستاد ...
نویسنده :
شیرین
12:36